علوم سیاسی |
جهان سوم جهان سوم third world در مقابل جهان اول که متشکل از نظامهای مردمسالار پیشرفتهی سرمایهداری و جهان دوم، متشکل از کشورهای پیشرفته صنعتی کمونیست، بود قرار داشت و اصطلاح جهان سوم برای اولین بار توسط "آلفودسووی" به منظور طبقهبندی آن دسته از کشورهای جهان که از دو بلوک سیاسی– نظامی و اقتصادی آن زمان(بلوک شرق و غرب) خارج بودند به کار برده شد، و بعد از آن این اصطلاح نامی شد برای اغلب کشورهای آسیایی-آفریقای و امریکای لاتین که هم دارای اقتصادی ضعیف بودند و اغلب آنها بعد از جنگ جهانی دوم از چنگ استعمار رهایی یافته و به استقلال رسیده بودند. این کشورها زمانی به استقلال رسیدند که جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب حاکم بود و اغلب آنها که با کشورهای استعمارگر سر ستیز داشتند با هم هماهنگ شدند که هیچکدام به این دو اردوگاه جنگ سرد نپیوندند و در بین سالهای 1960-1950 سعی کردند یک هویت سیاسی مستقل برای خود تعریف کنند که آنها را از دو گروه کشورهای "کاپیتالیست و سوسیالیست" جدا کند که رهبران این جنبش عبارت بودند از "جواهر لعل نهرو" از هندوستان، "جمال عبدالناصر" از مصر، "سوکارنو" از اندونزی و رهبران دیگری که هدایت این کشورها را در دست داشتند. این کشورها که عنوان "عدم تعهد" در مقابل شرق و غرب را بر خود نهاده بودند در سال 1955 در کنفرانس باندونگ در اندونزی گردهم آمدند با این هدف که در برابر دو گروه کشورهای شرق و غرب یک نیروی سوم بهوجود آورند. و عامل همبستگی آنها نیز تلاش در راستای برانداختن استعمار سیاسی و اقتصادی و همکاری با جنبشهای آزادیخواه و استعمارستیز بود و مهمترین نکاتی که در این کنفرانس بر آن تأکید داشتند عبارت بود از یکپارچگی، حاکمیت و برابری ملتها و نژادها، دخالت نکردن در امر داخلی کشورها و خودداری از پیوستن به پیمانهای دفاعی گروهی به خاطر همزیستی صلحجویانه.... لذا این کشورها، با وجود اینکه در سازمان ملل دارای بیشترین آراء بودند اما به خاطر ضعفهای که در زمینهی اقتصاد، سیاست و تکنولوژی و عوامل دیگر داشتند باعث شد که کشورهای قدرتمند و استعمارگر همچنان در این کشورها حضوری هر چند غیر مستقیم داشته باشند.[1] در تقسیمبندی دیگری، رهبران چین کمونیست، تفسیر دیگری از جهان سوم ارائه میدهند، طبق نظریهی "سه جهان" مائوتسه دون، امریکا و شوروی جهان اول، ژاپن و کشورهای اروپایی غربی و کانادا جهان دوم و افریقا و امریکای لاتین و بیشتر کشورهای آسیایی، جهان سوم را تشکیل میدهند، از نظر مائو و پیروانش، رابطهی این سه جهان رابطهای هرمی و مبتنی بر قدرت بود.[2]
[1] . آشوری، داریوش؛ دانشنامه سیاسی، انتشارات سهروردی و انتشارات مروارید، تهران، چاپ اول، بهار 1366، صص 119-118و 267. [2] .اسمیت، برایان کلایو؛ فهم سیاست جهان سوم، نظریههای توسعه و دگرگونی سیاسی، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی و محمد سعید قائنی نجفی، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه 1380، ص 46.[2]
[ دوشنبه 92/12/19 ] [ م. مباشری ]
[ لطفا نظر دهید ]
|